Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-04-27@22:48:17 GMT

اتفاق عجیب/ دزدی یک خانم در لباس پرستار منزل

تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۸۵۶۵۲

چرا باید پرستار در منزل را از مراکز دارای مجوز انتخاب کرد؟ برای پیشگیری از پیشامدهای ناگوار چه باید کرد؟ چگونه می توان به افراد متخصص دسترس داشت؟

ایران نوشت: اوایل آبان مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از سرقت خانه مادرش خبر داد.

او گفت «مادرم پیر است و نمی‌تواند به تنهایی کارهایش را انجام دهد. از آنجا که من و خواهر و برادرهایم نمی‌توانستیم هر روز به او سر بزنیم، تصمیم گرفتیم برایش پرستار بگیریم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تا اینکه در فضای مجازی با آگهی یک پرستار خانگی مواجه شدیم که نرخ دستمزد پایین‌تری به نسبت سایر پرستاران داشت و در نهایت این خانم جوان را استخدام کردیم.»

این پرستار قلابی با مدارک جعلی، آگهی مبنی بر پرستار سالمند با مبلغ مناسب در فضای مجازی منتشر کرده بود. قیمت مبلغ منصفانه بوده و مرد جوان که ترغیب به استخدام پرستار شده بود، پرستار قلابی را استخدام کرده بود. خوشبختانه پس از مدتی، زن مسن متوجه رفتارهای مشکوک پرستار شده و توانسته در زمان سرقت، دست پرستار را رو کرده و با داد و فریاد و کمک گرفتن از همسایه ها، پرستار قلابی را تحویل نیروی انتظامی داده اند.

پرستار قلابی در تحقیقات گفت: وضع مالی خوبی نداشتم و دنبال راه چاره‌ای بودم. یک روز که سوار مترو شده بودم، متوجه دو زن میانسال شدم که با هم مشغول صحبت بودند. یکی از آنها برای دیگری تعریف کرد که پرستاری استخدام کرده و پرستار با آبمیوه مسموم او را بی‌هوش کرده و طلاهایش را سرقت کرده است. حرف‌های زن میانسال، جرقه‌ای در ذهن من زد و با خودم گفتم می‌توانم به این شیوه و شگرد پولدار شوم.

به همین دلیل از طریق یکی از دوستانم، مردی را پیدا کردم که مدارک جعلی می‌فروخت. مدارک هویتی را از او خریداری کردم و با همان مدارک به‌عنوان پرستار مشغول به کار شدم.

شنیدن این اخبار به شدت خانواده ها را مضطرب می کند. برای پیشگیری از چنین پیشامدهایی چه باید کرد؟ چنانچه گفتیم، هیچ چیز دلهره آورتر و وحشت انگیز تر از این نیست که کودکان، سالمندان و بیماران خود را به مجموعه و یا اشخاصی بسپارید که از اعتمادتان سو استفاده کرده، به آنها صدمات روحی و جسمی وارد کنند.

به این فکر می کنید که شاید روزی یکی از این قربانیان عزیزان شما باشد و ترسی خوفناک تمام وجودتان را فرا می گیرد. حتی تصور چنین پیشامدی وحشتناک است.

خوشبختانه در حال حاضر موسسات مجازی هستند که می توان با اطمینان خاطر سالمندان، کودکان و بیماران خود را به پرستاران آنها سپرد.

شما به خوبی می دانید که این گروه از افراد بسیار آسیب پذیر هستند و نمی توانند از خود در برابر افراد سوء استفاده کننده، مراقبت کنند. اغلب شما نیز به خاطر شاغل بودن یا دغدغه های دیگر، امکان مراقبت دائمی از آنها را ندارید. باید مراقبت از ایشان را به افرادی مجرب، با تجربه، کاردان، دلسوز و قابل اعتماد سپرد؛ اما چگونه می توان به چنین افرادی دسترسی داشت؟

مرکز مراقبت پرستاری زی با مهر به عنوان یکی از بهترین و توانمندترین مجموعه هایی است که با داشتن پرستاران با تجربه و با اخلاق به بیماران، کودکان و سالمندان خدمات ارائه می دهد. این موسسه در استخدام پرستاران خود شدیدا سخت گیر بوده، بهترین نیروهای متخصص در این حوزه را انتخاب می کند.

مرکز خدمات پرستاری زی با مهر؛ دارای مجوز رسمی از وزارت بهداشت

شاید برای برخی شما هنوز جای سوال باشد که چرا باید پرستار را از مراکز دارای مجوز مانند مرکز پرستاری زی با مهر انتخاب کرد؟ اگر به حوادثی چون سرقت، آزار های جسمی، کتک زدن افراد آسیب پذیری چون کودکان و سالمندان را دنبال کنید، حتما شما نیز به ما حق می دهید.

شاید شما پدر و مادری شاغل باشید که یک کودک خردسال در منزل داشته و کودک به مراقبت نیاز دارد. با موسسه خدمات پرستاری غیر مجاز تماس گرفته، درخواست یک پرستار کودک می کنید. آنها یک نفر را برای نگهداری از کودک می فرستند. پرستاری که به خانه وارد می شود، هرکاری می کند جز مراقبت از فرزند دلبندتان. چرا چنین اتفاقی می افتد؟ چون قبل از استخدام پرستار، تحقیقی درباره مجموعه انجام نداده اید، با پرستار ارتباط کافی برقرار نکرده اید تا با ویژگی های اخلاقی او آشنا شوید. عواقب نیندیشیدن و تحقیق نکردن، دامان خود شما را می گیرد.

به همین دلیل است که باید قبل استخدام یک پرستار، از مجموعه ای که این خدمات را ارائه می دهد، اطلاعات جامعی داشته باشید. خوشبختانه مرکز خدمات پرستاری زی با مهر یکی از بهترین مراکز پرستاری در تهران است که با اطمینان کامل می توانید از خدمات آن بهره مند شوید.

موسسه زی با مهر با ارائه سرویس هایی مثل پرستار سالمند، پرستار بیمار و کودک، خانواده های بی شماری را از چالش رهانیده است و نظرسنجی های انجام گرفته بیماران و سالمندان نیز، در منزل از انجام وظایف پرستاران این مرکز رضایت کامل را دارند.

مرکز مراقبت پرستاری در منزل زی با مهر دارای مجوز رسمی از وزرارت بهداشت و با بهره گیری از پرستاران متخصص، کارآزموده و با سابقه، بصورت ۲۴ ساعت شبانه روز در تمامی روزهای سال و ایام تعطیل، در خدمت شما عزیزان می باشد. شما می توانید جهت دریافت اطلاعات پرستار سالمند ، پرستار کودک ، پرستار معلول ، پرستار بیمار، پرستار روزانه، پرستار شبانه روزی یا تزریقات و سایر خدمات با شماره ۰۲۱۶۶۵۸۱۸۳۳ الی ۵ بصورت  ۲۴ ساعت شبانه روز در ارتباط باشید و مشاوره رایگان دریافت کنید.

مراکز پرستاری و تعریف خدمات پرستاری

طبق تعریف خدمات پرستاری به سرویس هایی اطلاق می شود که هدف آن کمک کردن به اشخاصی است که قادر به انجام امور شخصی خود نیستند. این خدمات عموما از جانب خانواده درخواست می شود و ارائه آنها در منزل می باشد. خدمات شامل دادن آب، غذا، قرص ها، مراقبت و سایر مواردی است که افراد ناتوان از انجام آنها عاجز هستند.

زمانی که شما به بیماران و افراد مسن مثل پدر یا مادر خود نمی توانید، رسیدگی کنید، بهتر است از یک پرستار کمک بگیرید. شاید زمانی این کار از نظر عرف بسیار ناپسند بود؛ اما در شرایط کنونی به علت مشغله های فراوان، یک فرد نمی تواند همه چیز را مدیریت کند. گاهی همراهی و پشتیبانی نفرات بیشتر، در انجام امور زندگی، سودمند است و از بار استرس و تکالیف کاسته می شود. مراقبت از پدر و مادر سالمند و مریض وظیفه خطیری است که بر دوش اغلب شما قرار دارد. در اینجا با همیاری یک پرستار سالمند متخصص از موسسه زی با مهر، آرامش را به خود و عزیزان تان هدیه دهید و با فراغ بال به امور خود رسیدگی کنید.

مرکز مراقبت پرستاری در منزل زی با مهر دارای مجوز رسمی از وزرارت بهداشت و با بهره گیری از پرستاران متخصص، کارآزموده و با سابقه، بصورت ۲۴ ساعت شبانه روز در تمامی روزهای سال و ایام تعطیل، در خدمت شما عزیزان می باشد. شما می توانید جهت دریافت اطلاعات پرستار سالمند ، پرستار کودک ، پرستار معلول ، پرستار بیمار، پرستار روزانه، پرستار شبانه روزی یا تزریقات و سایر خدمات با شماره ۰۲۱۶۶۵۸۱۸۳۳ الی ۵ بصورت  ۲۴ ساعت شبانه روز در ارتباط باشید و مشاوره رایگان دریافت کنید.

مرکز خدمات پرستاری زی با مهر و انواع خدمات ارائه شده

خدمات پرستاری که توسط مرکز مراقبت پرستاری زی با مهر ارائه می شود، شامل دسته بندی های مختلفی مانند پرستار سالمند ، پرستار کودک ، پرستار معلول ، پرستار بیمار، پرستار روزانه، پرستار شبانه روزی یا تزریقات و آزمایشات در منزل و سایر خدمات است. این دسته بندی بر اساس نیاز مشتریان و مراجعه کنندگان به این مجموعه ارائه می شود. با چنین رویکردی، دیگر نگران نحوه ارائه سرویس، اخلاق پرستاران و سایر امور نخواهید بود؛ زیرا انتخاب هر کدام از آنها بر طبق نیازتان پیش بینی شده است. 

پرستار سالمند برای نگهداری از افراد مسن در منزل

خانواده هایی هستند که ترجیح می دهند از والدین پیر خود در منزل نگهداری کنند. اعتماد کردن برای این دسته از خانواده ها نیز بسیار سخت است، مخصوصا با شنیدن ورود سارقان به نام پرستار به منزل والدین شان، این فضای بی اعتمادی بیشتر می شود. موسسه زی با مهر توانسته نگرش منفی بیشتر خانواده ها را درباره خدمات پرستاری تغییر دهد.

پرستار کودک برای مراقبت از کودکان در منزل

 از دیگر خدمات موسسه زی با مهر، اعزام پرستار کودک به منازلی است که کودک خردسال در آنجا نیاز به مراقبت دارد. هیچ دغدغه ای به اندازه نگهداری از کودکان، مادران را به چالش نمی کشد. انتخاب یک فرد مناسب برای مراقبت، بسیار سخت است و به ویژه وقتی نمی توانید به کسی اعتماد داشته باشید، این مسئله نمود بیشتری پیدا می کند.

زی با مهر توانسته اعتماد مادران همیشه نگران را جلب کند و یار و یاور آنان در مواظبت کردن از بچه ها باشد. پرستاران این مجموعه از بچه های چند قلو، بیمار و ناتوان مراقبت می کنند.

پرستار بیمار برای افراد ناخوش

بیماران نیز به اندازه کودکان و افراد مسن آسیب پذیر هستند. به خاطر داشتن بعضی شرایط، امکان مراقبت در بیمارستان وجود ندارد و باید در منزل از آنها مراقبت کرد. مرکز مراقبت پرستاری زی با مهر، با جلب اعتماد مراجعه کنندگان، توانسته به بیماران لاعلاج، ضایع های نخاعی، شکستگی های شدید و سکته های مغزی یا سایر بیماری ها خدمات سطح بالایی ارائه دهد. پرستارانی که از این مجموعه اعزام می شوند، افرادی دلسوز، با وجدان ، متخصص ، آموزش دیده و کاردان هستند.

مرکز مراقبت پرستاری زی با مهر یکی از شایسته ترین مراکز خدمت رسانی به افراد سالمند، بیمار و کودک است. در حال حاضر افراد و مجموعه های متعددی هستند که به عنوان مراکز خدمات پرستاری مشغول به فعالیت هستند. چیزی که باعث شده تا اکثر خانواده ها به زی با مهر اعتماد کنند، داشتن پرستارانی است که با وجدان کاری، دلسوزی، مهارت و مهربانی از عزیزان آنها مراقبت می کنند، بدون اینکه به آنها آسیب جسمی یا روحی وارد کنند. متاسفانه افرادی هستند که با نام مقدس پرستار از مراکز غیر مجاز، وارد منازل بیماران و سالمندان شده، آنها را مورد سرقت یا آزار قرار می دهند. چه بسا در این بین، صدمات جبران ناپذیری به خانواده و اشخاص آسیب پذیر وارد می شود.

جمع بندی مطالب

مرکز مراقبت پرستاری زی با مهر یکی از شایسته ترین مراکز خدمت رسانی به افراد سالمند، بیمار و کودک است. در حال حاضر افراد و مجموعه های متعددی هستند که به عنوان مراکز خدمات پرستاری مشغول به فعالیت هستند. چیزی که باعث شده تا اکثر خانواده ها به زی با مهر اعتماد کنند، داشتن پرستارانی است که با وجدان کاری، دلسوزی، مهارت و مهربانی از عزیزان آنها مراقبت می کنند، بدون اینکه به آنها آسیب جسمی یا روحی وارد کنند. متاسفانه افرادی هستند که با نام مقدس پرستار، وارد منازل بیماران و سالمندان شده، آنها را مورد سرقت قرار می دهند. چه بسا در این بین، صدمات جبران ناپذیری به خانواده و اشخاص آسیب پذیر وارد می شود.

مرکز مراقبت پرستاری در منزل زی با مهر دارای مجوز رسمی از وزرارت بهداشت و با بهره گیری از پرستاران متخصص، کارآزموده و با سابقه، بصورت ۲۴ ساعت شبانه روز در تمامی روزهای سال و ایام تعطیل، در خدمت شما عزیزان می باشد. شما می توانید جهت دریافت اطلاعات پرستار سالمند ، پرستار کودک ، پرستار معلول ، پرستار بیمار، پرستار روزانه، پرستار شبانه روزی یا تزریقات و سایر خدمات با شماره ۰۲۱۶۶۵۸۱۸۳۳ الی ۵ بصورت  ۲۴ ساعت شبانه روز در ارتباط باشید و مشاوره رایگان دریافت کنید.

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: پرستار منزل ۲۴ ساعت شبانه روز دارای مجوز رسمی پرستار سالمند پرستار روزانه خدمات پرستاری پرستار معلول پرستار قلابی پرستار بیمار سایر خدمات پرستار کودک خانواده ها آسیب پذیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۸۵۶۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..

معصومه حائری عروس امام خمینی و همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی صبح امروز پس از یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت.   سایت جماران به همین مناسبت بخش هایی از گفتگو با عروس بزرگ امام را منتشر کرده است، که بدون دخل و تصرف در آن، در ادامه می آید؛   عروس ارشد امام خمینی، بانوی فاضله سرکار خانم معصومه حائری فرزند مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری و همسر شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی علی‌رغم رنج‌ها، سختی‌ها و مشکلات فراوانی که در دوره‌های مختلف زندگی مخصوصا در روزگار تبعید حضرت امام که از غربت سر در می‌آورد و پس از آن با شهادت همسر و چشیدن مصائب این فقدان غم‌بار روبرو می‌شود اما همچنان مادر بودن و ستون‌ خانه بودن در فقدان همسر را تجربه می‌کند و هیچ حادثه‌ای در صراط مستقیم زندگی اخلاقی،‌فکری و اجتماعی او خللی ایجاد نمی‌کند و همچنان بر عشق خود نسبت به«مصطفی» و «امامِ مصطفی» استوار است و طعم شیرین روزهای با ایشان بودن را زمزمه می‌کند.   مشروح گفتگوی حریم امام با معصومه حائری را می خوانید؛     *اگر درباره ازدواجتان با مرحوم حاج آقا مصطفی، خاطرات و نکاتی دارید بفرمایید.   در واقع من نمی‌خواستم ازدواج کنم و قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما طبق رویه و روال خانواده‌های سنتی، پدرم نظرش این بود که من ازدواج کنم و من هم قبول کردم و مرحوم حاج آقا مصطفی هم چون به پدرم علاقه داشت، از من خواستگاری کرد و پدرم نیز به جهت اعتمادی که به امام و حاج آقا مصطفی داشت جواب مثبت داد؛ اما مادرم گفت موافقت شما کافی نیست و خود دختر هم باید قبول کند و شما با این که این دختر هنوز آقا مصطفی را ندیده است، چطور با ازدواج این‌ها موافقت کردید؟! پدرم آدرس محل مباحثه حاج آقا مصطفی را به ما داد و گفت فردا با هم به محل بحث حاج آقا مصطفی بروید و پس از مباحثه ایشان را ببینید.   روز بعد من و مادرم به محلی که پدرم آدرس داده بود رفتیم و حاج آقا مصطفی را که در میان بقیه طلبه‌ها مشخص بود و قد بلند و قیافه خیلی خوبی داشت و به نظرم مدرن و امروزی می‌آمد دیدیم و با این که روحانی و ملبس بود، اما معلوم بود که با سایر روحانیون و طلاب تفاوت دارد.   من رضایت خودم را اعلام کردم و عقد خوانده شد و پس از یک سال ازدواج کردیم. حاج آقا مصطفی انسان خوب و فهمیده‌ای بود و ما با هم جور بودیم و افکار و عقایدمان با هم هماهنگ بود. با پیش آمدن وقایع انقلاب و تبعید امام و حاج آقا مصطفی به ترکیه و سپس عراق، من هم به همراه همسر امام به نجف رفتم و من نزدیک سه سال پدر و مادرم را ندیدم و در این مدت، امکان تماس تلفنی و حتی نامه‌نگاری وجود نداشت و من هیچ خبری از پدر و مادرم نداشتم و نمی‌دانستم در چه وضعیتی هستند، آیا زنده هستند یا نیستند و این وضعیت برای من که در اول جوانی بودم خیلی سخت بود...   *شما در زمان تبعید امام و حاج آقا مصطفی در ترکیه به آنجا نرفتید؟   حاج آقا مصطفی خیلی دوست داشت من و بچه‌ها هم به ترکیه برویم و در کنارشان باشیم، اما امام مخالفت کرده و گفته بود شرایط برای آمدن آن‌ها مناسب نیست. این نکته نیز جالب و گفتنی است که مرحوم حاج آقا مصطفی از حضور در نجف و در کنار برخی از روحانیونی که افکار متحجرانه‌ای داشتند ناراحت بود.   *شما در نجف، منزل مستقل داشتید یا در منزل امام بودید؟   در اوایل با امام زندگی می‌کردیم و امام هم خیلی به من علاقه داشت و یادم هست هر هفته که می‌خواست سر و صورتش را اصلاح کند، به من می‌گفت بیا رو به روی من بنشین تا در کنار اصلاح کردن با هم حرف بزنیم. آقا در آن زمان خودش سر و صورتش را اصلاح می‌کرد و علاوه بر کوتاه کردن موهای سر و صورت، موهای پرپشت ابروهایش را که روی چشمش را می‌گرفت کوتاه می‌کرد. مژه‌های امام هم خیلی بلند بود و من به شوخی می‌گفتم مژه‌هاتان را هم کوتاه کنید. آقا خیلی تمیز و اهل رعایت بهداشت بود، به طوری که ما سر سفره برای ایشان دو تا چنگال می‌گذاشتیم تا اگر دو نوع غذا در سفره بود، هر کدام را با چنگال جداگانه‌ای بردارد. ایشان این قدر تمیز و اهل مراعات بود که می‌گفتم من خانواده‌های روحانی زیادی را دیده‌ام، اما شما از همه مدرن‌تر و امروزی‌تر هستید.   یادم هست یک بار مرحوم حاج احمد آقا پیش ایشان می‌خواست با دست غذا بخورد که فرمود احمد، اگر می‌خواهی با دست غذا بخوری، برو بیرون بخور! باز به یاد دارم که خانم در بشقابی که پلو خورده بود و می‌خواست خربزه بگذارد و بخورد، باز آقا به ایشان تذکر داد. آقا خیلی مرتب و تمیز بود و به عنوان نمونه دیگر، یک میز جلوی درب خانه بود که آقا وقتی وارد منزل می‌شد، کفش‌هایش را در می‌آورد و داخل آن می‌گذاشت و یک جفت دمپایی برمی‌داشت و می‌پوشید.   *حاج مصطفی هم مثل امام، مرتب و تمیز و اهل مراعات بود؟   ایشان هم خیلی مراعات می‌کرد؛ منتها در این زمینه به غیر از من به کس دیگری چیزی نمی‌گفت و تذکر نمی‌داد. به هر تقدیر به سؤال قبلی شما برگردم که ما پس از مدتی، در نزدیکی منزل آقا منزلی را گرفتیم و به آنجا رفتیم؛ اما مرتب به خانه آقا و پیش خانم می‌رفتم و رفت و آمد می‌کردم و برخی از کارهای منزل امام از جمله اتوکردن لباس‌های امام و خانم را انجام می‌دادم و آقا مقید بود که لباس تمیز و اتوکشیده بپوشد؛ چون هوا گرم بود و قبای تابستانی را زود، زود می‌شستند و من هم اتو می‌کردم. امام در ایران هم این رویه را داشت؛ منتها در این‌جا اتوکش داشتند و اتو کردن به عهده من نبود.   *همان‌طور که همه می‌دانند حاج آقا مصطفی در بیرون و با رفقا و دوستانش خیلی شوخی می‌کرد و اهل مزاح بود؛ آیا در خانه هم همین‌طور بود؟   همان‌طور که گفتم آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمی‌کرد و به من نمی‌گفت این جوری رو بگیر و یا آن‌گونه که در میان زنان نجف، به‌خصوص زن‌های روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمی‌خواست مثل آن‌ها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری می‌کردند و اگر بدون پوشیه بیرون می‌آمدیم، به امام خبر و گزارش می‌دادند.   یادم هست یک روز که پوشیه‌ام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیه‌ات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و می‌گفت اگر به خاطر امام نبود، در این‌جا نمی‌ماندم و به ایران برمی‌گشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران می‌آمد دستگیر می‌شد.   *اگر ممکن است ماجرای رحلت مشکوک حاج آقا مصطفی را برای ما شرح بدهید.   ما یک خدمتکار خانم داشتیم که اصالتاً یزدی بود و وقتی که من ازدواج کردم، پدرم این خانم را برای کمک به من آورد و در نجف هم پیش من بود تا این که وفات کرد و از دنیا رفت.   من قضایای شب رحلت حاج آقا مصطفی را از زبان این خدمتکار که به او ننه می‌گفتیم و زن خیلی فهمیده‌ای بود و علیرغم بی‌سوادی، خیلی دانا بود و به همین جهت امام هم به او احترام می‌گذاشت، نقل می‌کنم؛ چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچه‌ها خوابیده بودم.   ننه می‌گفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید؛ شما هم برو بخواب. ننه می‌گفت من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق ننه رو به روی در خانه بود و می‌توانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج می‌شود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند. عادت حاج آقا مصطفی این بود که از سر شب تا اذان صبح مطالعه می‌کرد و پس از اذان، نماز صبح را می‌خواند و می‌خوابید.   آن شب ننه دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آن‌ها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم از آن‌ها را به ما نگفت. ننه صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما دیده بود ایشان بیدار نمی‌شود و به همین علت پیش من آمد و گفت هرچه حاج آقا مصطفی را صدا می‌زنم بیدار نمی‌شود.   من به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، به روی میز کوچکی که جلویش بود افتاده و خم شده است. من جلو رفتم و آقا مصطفی را از روی میز بلند کردم و روی زمین خواباندم و دیدم بدنش خیلی گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است.   ننه فوری از خانه بیرون رفت تا همسایه‌ها را صدا بزند و کمک بگیرد که دیده بود آقای دعایی در همسایگی ما بود، ننه قضیه را به آقای دعایی گفت و ایشان به همراه چند تن از همسایه‌ها آمدند و حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود.   *واکنش حضرت امام و خانم ایشان نسبت به رحلت حاج آقا مصطفی را توضیح بفرمایید؟   ما از آقا هیچ نوع گریه و زاری و اظهار ناراحتی ندیدیم؛ آقا مردی فوق‌العاده و بسیار جدی بود و من کسی مثل ایشان ندیده بودم؛ اما خانم اگرچه در انظار عموم گریه نمی‌کرد، ولی دور از چشم دیگران در طبقه دوم منزل گریه می‌کرد و یک شمدی که حاج آقا مصطفی هنگام نماز روی دوشش می‌انداخت، برمی‌داشت و روی سینه‌اش می‌گذاشت و اشک می‌ریخت و گریه و زاری می‌کرد. به حسین هم فوق‌العاده علاقه داشت و عاشقانه به حسین علاقه و محبت می‌ورزید و حسین در بچگی مدت‌ها پیش ایشان بود و محبت خانم به حسین را من نمی‌توانم بیان و توصیف کنم.   خازن‌الملوک، مادر خانم که آن زمان سالانه، هشت، نه ماه به نجف می‌آمد و پیش ما می‌ماند، به من می‌گفت حسین را پیش خودت ببر و نگذار این‌جا بماند چون خانم از شدت علاقه‌ای که به حسین دارد، نمی‌تواند به او امر و نهی کند و به تربیتش برسد و حسین هم لوس و ننر می‌شود و نمی‌تواند به خوبی درس بخواند؛ چون خانم به حسین می‌گفت اگر دوست نداری، مدرسه نرو! به همین جهت خازن‌الملوک به من کمک کرد تا حسین را پیش خودم ببرم و به درس و تکالیف و امور مدرسه‌اش برسم؛ البته تحمل دوری حسین برای خانم خیلی سخت و مشکل بود.   ناگفته نماند که خود آقا هم به حسین و دخترم مریم خیلی علاقه داشت و من یادم هست یکی از دخترهای آقا و عمه بچه‌ها به امام اعتراض کرد که چرا به بچه‌های من این‌قدر علاقه و توجه نشان نمی‌دهید؟ آقا هم فرمود حسین بچه من و قلب من است. علاقه و محبت امام به بچه‌های من هم خیلی زیاد و غیرقابل توصیف است. برخورد و التفاتی که امام با بچه‌های من داشت و با هیچ کس دیگر نداشت و وقتی حسین پیش ایشان می‌رفت، می‌گفت بنشین و یک میوه و مثلاً پرتقال بخور تا ببینم که تو خوردی. با مریم هم مثل حسین رفتاری بسیار مهربانانه و ملاطفت‌آمیز داشت. این علاقه به قدری زیاد بود که خود حاج آقا مصطفی ‌گفت من از علاقه فوق‌العاده شما به این بچه‌ها تعجب می‌کنم. امام هم فرمود اگر نوه‌دار بشوی، احساس مرا درک می‌کنی.   یادم هست مریم وقتی به سن مدرسه رفتن رسید، حاج آقا مصطفی او را به جای مدرسه رسمی، به آموزشگاه زبان عربی و قرآن که خواهر مرحوم شهید صدر تأسیس کرده بود فرستاد و مریم به خوبی زبان عربی و قرآن را فراگرفت، به طوری که خود خانم صدر آمد و گفت مریم مثل بلبل عربی حرف می‌زند، چرا شما نمی‌گذارید به مدرسه برود و درس بخواند؟ قرآن را نیز در همان سن کم خیلی خوب یاد گرفته بود و گاهی پیش آقا می‌رفت و در حالی روسری ژرژت سفید به سر کرده بود، با لهجه عربی قرآن می‌خواند که آقا خیلی ذوق می‌کرد و خوشش می‌آمد و لذت می‌برد. پس از این که مریم زبان عربی را یاد گرفت، برخلاف دخترهای سایر علما و روحانیون به مدرسه ‌رفت و چون از هوش خیلی بالایی برخوردار بود، در درس هم پیشرفت بسیار خوبی داشت.   *حاصل ازدواج شما با حاج آقا مصطفی چند تا فرزند است؟   خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آن‌ها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی مانده‌اند.   *علت وفات آن دو تا بچه چه بود و کجا از دنیا رفتند؟   هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما ‌شدند و هول و هراس ایجاد ‌کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.   دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من می‌گفتند که این فرزندم، پسر بوده و اطرافیانم برای این که من بیش از اندازه ناراحت نشوم، گفتند دختر بوده است.   *شخصیت حاج آقا مصطفی چطور بود؟   حاج آقا مصطفی خیلی مدرن و امروزی بود و شباهتی به آخوندهای دیگر نداشت و مثل آخوندها نعلین نمی‌پوشید و کفش‌هایش از خارج می‌آمد و با این اوصاف زندگی کردن در نجف برای او خیلی سخت بود. آقا و حاج آقا مصطفی هر دو عجیب و غریب بودند؛ مثلاً آقا خیلی منظم و دقیق بود و همیشه دقیقاً سر وقت غذا می‌خورد و در این زمینه این خاطره شنیدنی است که در زمان تبعید آقا در نجف، گاهی من و خانم به ایران می‌آمدیم و امام تنها بود و حاج آقا مصطفی برای این که ایشان تنها نباشد، پیش امام می‌رفت و با ایشان غذا می‌خورد.   یک روز حاج آقا مصطفی کمی دیرتر رفت و دید امام غذایش را سر وقت و مطابق معمول خورده و منتظر ایشان نمانده است. بعد از آن، هر روز حاج آقا مصطفی می‌رفت و موقع غذا خوردن، کنار امام می‌نشست و فقط نگاه می‌کرد و لب به غذا نمی‌زد و امام هم انگار نه انگار، به غذا خوردن ادامه می‌داد و اصلاً به حاج آقا مصطفی تعارف نمی‌کرد تا غذا بخورد. پدر و پسر کار خود را بلد بودند.   به هر حال آقا و خانم خیلی مرتب و منظم و دقیق بودند؛ چون خانم که اصالتاً تهرانی و امروزی و از یک خانواده اصیل بود و خود آقای خمینی هم اصالت خانوادگی بالایی داشت و برادر ایشان، مرحوم آقای پسندیده هم یک آدم حسابی به تمام معنا بود.   *حسین آقا می‌گفت بعد از رحلت حاج آقا مصطفی اگر جریان انقلاب و مبارزه پیش نمی‌آمد و فکر و ذهن امام معطوف به این مسائل نمی‌شد، امام از غصه مرگ حاج آقا مصطفی دق می‌کرد و از دنیا می‌رفت.   بله، همین‌طور است و واقعاً آقا علاقه زیادی به حاج آقا مصطفی داشت، ولی سیستم و شخصیت ایشان طوری بود که ناراحتی و غم و غصه خود را بروز نمی‌داد.     *شخصیت و رفتار امام چطور بود؟   آقا هم جزو بهترین شخصیت‌هایی بود که من دیده بودم. آقا، هم مهربان واقعی بود و هم خیلی امروزی و مدرن بود و یادم هست شب‌ها که برای نماز شب بلند می‌شد، مقداری سیب و پرتقال توی بشقاب می‌گذاشتم و می‌بردم و کنار سجاده ایشان می‌گذاشتم تا میل کند. من با آقا زندگی کردم و از همه حرکات و سکنات آقا خوشم می‌آمد و هیچ وقت کاری نکرد که من ناراحت بشوم و خیلی به من علاقه داشت و همان‎طور که گفتم خیلی تمیز و مرتب بود و یادم هست یک بار گوشه قبایش به ظرف غذا یا چنین چیزی مثل آن خورد که فوری گوشه قبا را بالا زد و به طرف دستشویی رفت و قبا را درآورد و گوشه قبا را شست و برگشت.   یک بار به ایشان گفتم شما که در خمین بزرگ شدی، چرا این قدر مدرن و امروزی و تمیز و مرتب هستی؟! ایشان هم می‌خندید.   من با این که مَحرم امام بودم، اما با چادر چیت خانگی پیش ایشان می‌رفتم و حاج آقا مصطفی به من می‌گفت چرا با چادر پیش آقا می‌روی؟! من هم در جواب می‌گفتم ما در خانواده خودمان این‌جوری بودیم و عادت کردیم تا این که احمد آقا ازدواج کرد و خانم ایشان بدون چادر پیش امام می‌آمد.   *حاج آقا مصطفی هم اهل تهجد و شب زنده‌داری و مناجات بود؟   بله و در کنار این تقیدات، خیلی مدرن و امروزی هم بود؛ به‌طوری که وقتی مسافرت می‌رفتیم، به من می‌گفت عبا یا همان چادر عربی را از روی سرت بردار! من گمان می‌کردم قصد شوخی دارد و سر به سر من می‌گذارد؛ اما دیدم خیلی جدی می‌گوید وقتی بیرون می‌آییم، چادر را بردار و روسری به سر کن و خوب و محکم ببند و لباس مناسب بپوش تا راحت باشی و به‌راحتی تردد کنی. خودش هم چندان در بند تقیداتی که آخوندها دارند نبود.   *در باره ارتباط امام موسی صدر با حاج آقا مصطفی هم خاطره دارید؟   امام موسی صدر خیلی با حاج آقا مصطفی دوست بود و در نجف به منزل ما می‌آمد و گاهی در منزل ما می‌خوابید و یادم هست که چون قد بلندی داشت، پاهایش از پتو بیرون می‌زد. ناگفته نماند که امام موسی صدر عاشق پدرم بود و برای نزدیک‌تر شدن به پدرم، از خواهرم که آن زمان حدود یازده سال داشت و کوچک بود خواستگاری کرد که پدرم گفت اولاً این دختر هنوز بچه است و ثانیاً با این قد بلند و سر به فلک کشیده تو، شما از نظر ظاهری هم تناسبی با هم ندارید. خواهرم ده سال از من کوچک‌تر است و درس‌خوانده است و تحصیلات عالیه دارد و در قم زندگی می‌کند و الان که من زمین‌گیر شده‌ام، تلفنی با هم ارتباط داریم.   *اگر زمان به عقب برگردد و خانم معصومه حائری یزدی جوان شود و حاج آقامصطفی دوباره از ایشان خواستگاری کند، آیا جواب ایشان مثبت است؟   حتماً؛ چون حاج آقا مصطفی را خیلی دوست داشتم. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: عروس بزرگ امام خمینی درگذشت؛ معصومه حائری که بود؟

دیگر خبرها

  • یک معلم درکلات کلاس درس را به منزل دانش آموز بیمار برد
  • ضرب و شتم شدید یک پرستار در بیمارستان چالوس/ پیگیری قضایی در حال انجام است
  • معلم فداکاری که کلاس درس را به منزل دانش آموز بیمار برد + عکس
  • حرف‌های جالب عروس بزرگ امام: نمی‌خواستم ازدواج کنم اما.. /آقا مصطفی، روحانیِ مدرنی بود و در حجاب سختگیری نداشت
  • عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..
  • عزاداری زنان با لباس‌های عجیب و غریب در خیابان
  • مجلس ، بودجه سازمان بهزیستی را افزایش دهد
  • ارائه خدمات رایگان به روستائیان به همت پزشکان
  • جذب و به کارگیری پرستاران دوران کرونا
  • وضعیت استخدام پرستاران دوران کرونا